یاسمین زهراجونیاسمین زهراجون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
یکی شدن مامانی وبابایکی شدن مامانی وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

پرنسس مامان یاسمین جون

19ماهگردت مبارک پرنسسم

سلام گل دخترم 19ماهگیتم رسید وزمان همین جورب سرعت داره میگذره وتو بزرگ وخانم تراز قبل میشی راستی توی مرداد ماه گرمترین فصل تابستون سرماخوردی مامان بمیره برات جوجه من  ولی خداروشکر شدید نیست اما بردمت دکتر وطبق معمول با گذاشتن چوب بستنی برای معاینه گلوت گریه میگفتی ترسیدم  من نمیدونستم باید بخندم یا... خاله زینبم برای چندروزی مهمونمون بود ک اونم سرماخورد حسابی خداکنه من نخورم لاقل بتونم پرستار خوبی باشم  این روزا وشبا پارک زیاد میبریمت تا ی جورایی تابستونو بتونیم با لذت تموم کنیم..حالا چندتا عکس برات میذارم..     ...
24 مرداد 1394

واکسن18ماهگیت بلاخره زده شد

  سلام گل دخترم ..پی روز صبح ساعت9ونیم بردمت درمانگاه بهداشت تا واکسنت رو ک با تاخیر بود بزنیم منو بابایی بردیمت وازاونجایی ک تمام واکسناتو مامان فهیمه برده بودت ومن نمیتونستم ک بغلت کنم این بارهم نتونستم ودادم بغل بابایی ک تو هم میگفتی باید بغل من باشی  بابایی هم ب من میگفت میخاستی بچه رو مامانی نکنی  واکسن اول رو زدن تا نزدیک  شدن سرنگ ب پات میخندیدی آخه نمیدونستی چی هست خداروشکر  تا حالا بهت آمپول نذاشتم بزنی ...بعد از زدن گریه وبا واکسن بعدی ک سخت تر بود وب پای چپت بود جیغ   ومامانی هم گریه واز استرس شدید سردم شده بود.بعدازواکسن اومدی بغلم برات بادکنک وچوب شور ک دوست داشتی بابا برات خرید بردیمت ی چرخ...
5 مرداد 1394
1